اين ۵ جمله را هرگز به خودتان نگوييد!
۱. اين احتمال وجود دارد كه زندگي خود را با ديگران مقايسه كنيد و مدام زمزمه كنيد: "همه از من بهترند!" يادتان باشد كه با گفتن اين جمله، ظلم بزرگي به خود ميكنيد! نسبت به خويش مهربان باشيد و به جاي چنين جملاتي، به خود بگوييد: "من هم ويژگيها و تواناييهايي دارم و به كمك آنها ميتوانم حتي بهتر از ديگران پيشرفت كنم" و يا "اگر كسي توانسته كاري را انجام دهد، پس بقيه هم ميتوانند و كار نشد ندارد".وقتي عادت كردهايم كه فقط تواناييهاي ديگران را ببينيم، ناخودآگاه از خودمان و قابليتهايمان باز ميمانيم، دچار عقده حقارت ميشويم چون ميترسيم كه مبادا كاستيها و ضعفهايمان برملا شوند و در نهايت اعتماد به نفس لازم براي ادامه مسير را از دست ميدهيم. اما در مورد سرمنشأ اين باور غلط چه ميتوان گفت؟ پاسخ اين سوال را بايد در زمانهاي گذشته جستجو كنيم. به احتمال زياد شما خاطره خوبي از مقايسه شدن با همسالان خود نداريد چون در مدرسه يا خانواده مدام با هم سن و سالهاي خود مقايسه شدهايد. بسياري از والدين از آنجا كه مهارت لازم در فرزندپروري ندارند، فكر ميكنند كه با مقايسه كودك با ديگران، در حقيقت او را تشويق ميكنند كه زرنگتر باشد، در حالي كه در عمل اتفاق ديگري ميافتد: كودك تمام انگيزهها و قابليتهاي خود را سركوب شده ميبيند و عملا پيشرفتي نخواهد كرد.
۲. يكي ديگر از افكار منفي كه ممكن است به سراغتان بيايد اين است: "اگر شكست بخورم، اطرافيانم را مأيوس ميكنم". توصيه ميكنيم كه كمي به خود مسلط باشيد و به جاي اين افكار نااميدكننده، به اين فكركنيد كه اگر شكست بخوريد، اطرافيان شما از شكستتان نااميد و ناراحت ميشوند و نه از شخص شما! سپس به اين بيانديشيد كه هيچ پيشرفتي در زندگي، بدون شكست به دست نميآيد و در حقيقت شكست، مقدمه پيروزي است. اما چرا چنين افكاري به سراغ شما ميآيد؟ در حقيقت وقتي تمام تلاشتان را ميكنيد كه تصوير ذهني ديگران نسبت به شما خراب نشود، ناخواسته سير نزوليتان نيز آغاز ميگردد! اين منطق، قدرت خطر كردن را از شما ميگيرد و باعث ميشود كه شما از ترس شكست، شانسهاي زندگيتان را ناديده بگيريد.
۳. اگر مدام با خودتان زمزمه كنيد كه " من هميشه شكست ميخورم"، هيچگاه طعم شيرين موفقيت را نخواهيد چشيد! در عوض به خود بگوييد: "شايد گاهي آنقدرها موفق نبودهام اما تلاش خود را كردهام و با شرايط به خوبي كنارآمدهام" و يا "اگر يك استراتژي جواب نداد، بايد به فكر يك راهكار جديد باشم".
فقط يادتان باشد كه اگر مدام خود را بازنده فرض كنيد، به هيچكدام از اهدافتان نميرسيد، پيشرفت نميكنيد و تا ابد در ابهام و تاريكي باقي ميمانيد.
۴. جمله " ميتوانستم خوبتر از اينها باشم"، جمله معروفي است كه قطعا بارها با خود زمزمه كردهايد! توصيه ما به شما اين است كه به خودتان رحم كنيد! كمالگرايي افراطي، شما را به مرور از پاي درميآورد! در عوض به خود بگوييد: "من در حد توانم كارهاي لازم را انجام ميدهم و بقيه وقت و انرژيام را صرف خودم و خواستههايم خواهم كرد". يادتان باشد كه سعي شبانهروزي در "خوبتر بودن"، شما را به مرحلهاي ميرساند كه ديگر هيچ كدام از كارهايي كه انجام ميدهيد، برايتان خوب و باارزش نخواهد بود.
۵. جمله ديگري كه ممكن است در سنين بالاتر به خود بگوييد اين است كه "با اين سن و سال، هيچ شانسي براي تغيير ندارم". اما توصيه ميكنيم كه به جاي اين جمله، به خودتان بگوييد كه هيچگاه براي تغيير دير نيست، حتي اگر شده به اندازه يك سر سوزن!
وقتي شما تغيير خود و تغيير روش زندگيتان را غيرممكن بدانيد، كمكم سرخورده ميشويد، شكست را ميپذيريد و در نهايت براي بهبود اين وضعيت هيچ تلاشي نخواهيد كرد.
سه روش براي غلبه بر ويروسهاي ذهني! : ۱. افكار محدودكننده و نيز جملاتي كه بار عمومي دارند را شناسايي كنيد. اين جملات عبارتند از: "همه مردم همين هستند"، "همه همين كار را ميكنند"، "هيچكس اين كار را نميكند" و...۲. مراقب جملات شرطيِ منفي باشيد، به عنوان مثال: "ميخواهم رژيم بگيرم، اما اگر غذا نخورم، ضعيف و مريض ميشوم" و يا "اگر سر اين كار بروم، ديگر آزادي سابق را نخواهم داشت". ۳. سؤالهاي خوب از خودتان بپرسيد! مثلا "اهداف اصلي من از كاهش وزن چيست؟"، "آيا هدف فقط كاهش وزن است يا لذت بردن از خوردن؟" و يا "آيا من استحقاق يك شغل خوب و با درآمد بهتر را ندارم؟"چگونه ميتوان در موانع زندگي تغيير ايجاد كرد؟ به محض اينكه الويتها و اهداف زندگيتان را مشخص سازيد، به سرعت ميتوانيد قابليتهاي فرديتان را در راه رسيدن به آنها بسيج كنيد… مثلا به خود بگوييد: "من ميتوانم انسان شادي باشم و شاد بودن فقط در خوردن خلاصه نميشود" و يا "من آزادي را با دستان خودم و در زندگي فرديام ايجادميكنم و آزادي من به زندگي حرفهايم وابسته نيست"...
اين ۵ جمله را هرگز به خودتان نگوييد!
اين ۵ جمله را هرگز به خودتان نگوييد!
۱. اين احتمال وجود دارد كه زندگي خود را با ديگران مقايسه كنيد و مدام زمزمه كنيد: "همه از من بهترند!" يادتان باشد كه با گفتن اين جمله، ظلم بزرگي به خود ميكنيد! نسبت به خويش مهربان باشيد و به جاي چنين جملاتي، به خود بگوييد: "من هم ويژگيها و تواناييهايي دارم و به كمك آنها ميتوانم حتي بهتر از ديگران پيشرفت كنم" و يا "اگر كسي توانسته كاري را انجام دهد، پس بقيه هم ميتوانند و كار نشد ندارد".وقتي عادت كردهايم كه فقط تواناييهاي ديگران را ببينيم، ناخودآگاه از خودمان و قابليتهايمان باز ميمانيم، دچار عقده حقارت ميشويم چون ميترسيم كه مبادا كاستيها و ضعفهايمان برملا شوند و در نهايت اعتماد به نفس لازم براي ادامه مسير را از دست ميدهيم. اما در مورد سرمنشأ اين باور غلط چه ميتوان گفت؟ پاسخ اين سوال را بايد در زمانهاي گذشته جستجو كنيم. به احتمال زياد شما خاطره خوبي از مقايسه شدن با همسالان خود نداريد چون در مدرسه يا خانواده مدام با هم سن و سالهاي خود مقايسه شدهايد. بسياري از والدين از آنجا كه مهارت لازم در فرزندپروري ندارند، فكر ميكنند كه با مقايسه كودك با ديگران، در حقيقت او را تشويق ميكنند كه زرنگتر باشد، در حالي كه در عمل اتفاق ديگري ميافتد: كودك تمام انگيزهها و قابليتهاي خود را سركوب شده ميبيند و عملا پيشرفتي نخواهد كرد.
۲. يكي ديگر از افكار منفي كه ممكن است به سراغتان بيايد اين است: "اگر شكست بخورم، اطرافيانم را مأيوس ميكنم". توصيه ميكنيم كه كمي به خود مسلط باشيد و به جاي اين افكار نااميدكننده، به اين فكركنيد كه اگر شكست بخوريد، اطرافيان شما از شكستتان نااميد و ناراحت ميشوند و نه از شخص شما! سپس به اين بيانديشيد كه هيچ پيشرفتي در زندگي، بدون شكست به دست نميآيد و در حقيقت شكست، مقدمه پيروزي است. اما چرا چنين افكاري به سراغ شما ميآيد؟ در حقيقت وقتي تمام تلاشتان را ميكنيد كه تصوير ذهني ديگران نسبت به شما خراب نشود، ناخواسته سير نزوليتان نيز آغاز ميگردد! اين منطق، قدرت خطر كردن را از شما ميگيرد و باعث ميشود كه شما از ترس شكست، شانسهاي زندگيتان را ناديده بگيريد.
۳. اگر مدام با خودتان زمزمه كنيد كه " من هميشه شكست ميخورم"، هيچگاه طعم شيرين موفقيت را نخواهيد چشيد! در عوض به خود بگوييد: "شايد گاهي آنقدرها موفق نبودهام اما تلاش خود را كردهام و با شرايط به خوبي كنارآمدهام" و يا "اگر يك استراتژي جواب نداد، بايد به فكر يك راهكار جديد باشم".
فقط يادتان باشد كه اگر مدام خود را بازنده فرض كنيد، به هيچكدام از اهدافتان نميرسيد، پيشرفت نميكنيد و تا ابد در ابهام و تاريكي باقي ميمانيد.
۴. جمله " ميتوانستم خوبتر از اينها باشم"، جمله معروفي است كه قطعا بارها با خود زمزمه كردهايد! توصيه ما به شما اين است كه به خودتان رحم كنيد! كمالگرايي افراطي، شما را به مرور از پاي درميآورد! در عوض به خود بگوييد: "من در حد توانم كارهاي لازم را انجام ميدهم و بقيه وقت و انرژيام را صرف خودم و خواستههايم خواهم كرد". يادتان باشد كه سعي شبانهروزي در "خوبتر بودن"، شما را به مرحلهاي ميرساند كه ديگر هيچ كدام از كارهايي كه انجام ميدهيد، برايتان خوب و باارزش نخواهد بود.
۵. جمله ديگري كه ممكن است در سنين بالاتر به خود بگوييد اين است كه "با اين سن و سال، هيچ شانسي براي تغيير ندارم". اما توصيه ميكنيم كه به جاي اين جمله، به خودتان بگوييد كه هيچگاه براي تغيير دير نيست، حتي اگر شده به اندازه يك سر سوزن!
وقتي شما تغيير خود و تغيير روش زندگيتان را غيرممكن بدانيد، كمكم سرخورده ميشويد، شكست را ميپذيريد و در نهايت براي بهبود اين وضعيت هيچ تلاشي نخواهيد كرد.
سه روش براي غلبه بر ويروسهاي ذهني! : ۱. افكار محدودكننده و نيز جملاتي كه بار عمومي دارند را شناسايي كنيد. اين جملات عبارتند از: "همه مردم همين هستند"، "همه همين كار را ميكنند"، "هيچكس اين كار را نميكند" و...۲. مراقب جملات شرطيِ منفي باشيد، به عنوان مثال: "ميخواهم رژيم بگيرم، اما اگر غذا نخورم، ضعيف و مريض ميشوم" و يا "اگر سر اين كار بروم، ديگر آزادي سابق را نخواهم داشت". ۳. سؤالهاي خوب از خودتان بپرسيد! مثلا "اهداف اصلي من از كاهش وزن چيست؟"، "آيا هدف فقط كاهش وزن است يا لذت بردن از خوردن؟" و يا "آيا من استحقاق يك شغل خوب و با درآمد بهتر را ندارم؟"چگونه ميتوان در موانع زندگي تغيير ايجاد كرد؟ به محض اينكه الويتها و اهداف زندگيتان را مشخص سازيد، به سرعت ميتوانيد قابليتهاي فرديتان را در راه رسيدن به آنها بسيج كنيد… مثلا به خود بگوييد: "من ميتوانم انسان شادي باشم و شاد بودن فقط در خوردن خلاصه نميشود" و يا "من آزادي را با دستان خودم و در زندگي فرديام ايجادميكنم و آزادي من به زندگي حرفهايم وابسته نيست"...